هشتمین مروارید نیکان
نیکانم: امشب هشتمین دندونتم در سن یک سال و یک ماه و سینزده روزهگی جونه زد... ماجرا از این قرار بود که شما گل پسر بازم سه چهار روزی بود،بد غذا شده بودی واین بار بر خلاف دفعه های قبل مامان زیاد اصرار به غذا خوردن شما نکرد،چون می دونستم بی فایده اس. البته ظهر ناهار شما رو برداشتم وبردم پایین ساخنمان بلکه تو هوای آزاد اشتاء گل پسر باز بشه اما هیچ فایده ای نداشت و تا دلت بخواد آتیش سوزوندی و شیطنت کردی و کلی خاک بازی و پنجری ماشینهای پارک شده دم ساختمان و دکی بازی با گربه ها.... اوستا پسر همسایه هم که چند ماهی از شما بزرگتر هم با پرستارش اومده بود بیرون هوا خوری که شما خیلی بامزه رفتی طرفش و سعی می کرد...