شیطنت های وروجک 7 ماه ه من....
بعله عزیزم هر چی شما گل پسرم بزرگتر میشی زحمتت بیشتر و شیطونی یاتم زیادتر میشه...
کاراتم خطرناک تره مامانی...
روزی چند دفعه تن و بدنمو می لرزونی مادر جان...
فدای سرت هر چی که خراب میشه خودت بلا ملا سرت نیاد...که مامانی طاقت نداره...
کارات هم شیرین و هم گریه داره...
الهی دور اون چشمات بگردم که شیطنت ازش میباره...
عاشق نگاه های چپکیتم عزیزم.
اینجا هم هنوز کامل نمی تونستی گاگله کنی،روی شکم می پریدی،مهمان داشتیم،شما سه سوته خودتو رسوندید به میز ودستمال تو سینی رو کشیدی سمت خودتت
خدا رحمت کرد اگه من اونجا نبودم سینی بر می گشت روت مادر...
خوب نکن از این کار های خطرناک مادر جان...
اینم گوشه دستمال که چهار چنگولی کندیش عزیزم...
صبح از خواب ناز بیدار شده بودی و داشتی با اون چشمای قشنگنت با مامان بازی می کردی...
من فدای اون نگاه با انرژیت بشم...
رفتی سیم باند سینما خانگی رو از زیر موکت در آوردی و بستشو باز کردی و کردی توی دهنت...
وقتی هم می گم نیکان این چه کاریه...؟!
اینم جوابمه...
خودتو مثل موش می کنی و می خندی به مامان...
ماشالله به همچی کار داری اینم سبد بیچاره و صندوقچه که از دست شما گل پسر در امان نبودند...
نشستی روبروی تلوزیون و داری از خودت ذوق در می کنی عزیزم...الهی دور اون خندهات بگردم...
عاشق تبلیغ مایبیبی هستی...
همون بچه ها که اعتراض می کنن به مامانها...
عاشق تبلیغ های شبکه دو هم هستی عزیزم...
اینجاهم خاله مژده خونمون بود و شما هم دوست داشتی ای مدلی سبزی بخوری....
دور شما بگردم مادر جان از خیلی از کارات نتونستم عکس بگیرم چون بعد از هر کار خطرناکت مامان تا 1 ساعت هنگ میشه و دست و پاش می لرزه...
نه اینکه خدایی نکرده شما خیلی شیطون باشیا...نه گلم اقتضای سنت مادر..
داری اطرافتو میشناسی و کنجکاوی ...منم دوست میدارم
عاشق خودتو کنجکاویاتم عزیزم...
خدای مهربونم خودش ازت محافظت میکنه ...
از شر هرچی پلیدی و سیاهیه دور باشی گلم...