سومین مروارید پسرم نمایان شد....
"به نام خدای مهربانیها"
الهی قربون اون قد و بالات بره مادر....
الهی فدای اون همه ناز و ادات بشه مادر...
الهی دور اون صورت مثـل ماهت بگرده مادر...
بعله مادر جان امشب یعنی دوشنبه شب ،ساعت 8،داشتیم آماده می شدیم با بابایی بریم بیرون برا خرید که متوجه شدم نیکانم یکی دیگه از مرواریداشو داره رو نمایی می کنه...
دیدم بعله فرشته مهربون اورده برا نیکانم یه دندون
الهی صد هزار مرتبه شکرت خدا جون،
بابت این مرواریدهای خوشگلی که داری دونه به دونه به پسرم هدیه میدی...خدای مهربونم ممنونم...خودت مراقب این مرواریدها باش که حالا حالاها نیکانم خیلی کار داره باهاشون...
رفتیم بیرون دیدم واه واه چه هوای بدیه،گرم وشرجی ماهم رفتیم خونه خاله شیدا و شما کلی با مهرسا گلی بازی کردی...
الهی دورت بگردم نفسم...مهرسا خانم تازه چند وقتی هست که سینه خیز میره ،اونم یه دستی...
بعد شما گل پسرم فکر می کردی داره باهات قایم موشک بازی می کنه .کلی میخندیدی و از دستش فرار می کردی...بیچاره مهرسا هم یه دستی خودشو هی روی زمین می کشوند...الهی بمیرم برات خاله ،نیکان بازیهاش ای شکلیه دیگه چیکارش میشه کرد امیدوارم بزرگتر شدین هم بازیهای خوبی برای هم باشید...
اینم از آقا نیکان لخت و پتی ما در تاریخ
1393/06/03
که داشت آماده می شد بره ددر...
از جارو برقی هم دل نمی کنه،وروجک مامان...
جیگر گوشمی به خدا...
دوست دارم عزیزم...
سومین دندون نیکان در سن 9 ماه و 26روزه گی جونه زد.