روز برگزاری جشن تولد یک ساله گی نیکان
"به نام مهر یزدان"
اینم کارت دعوت...
بفرمایید تولد...
شاهزاده پرنس من،شازده کوچولوی من،عزیز دلم،بالاخره جشن تولد یک ساله گیت فرا رسید...
چقدر برای فرا رسیدن این روز،لحظه شماری کردیم،چقدر شیرین بود وزیبا....
جشن خوب و در شأن شاهزاده رویاهایمان برگزار شد...
هر چه در توان داشتیم گذاشتیم که به بهترین شکل برگزار بشه...
آخه این روز خیلی برای من و بابایی ارزش داشت...
روزی که خدا یه فرشته پاک به ماهدیه داد...
دوست داشتیم شهر رو برات چراغونی کنیم،تا همه دنیا بدونند که چقدر دوست داریم و از داشتنت لبریزیم از شادی...
هر چند توی روز تولد خودت نشد این جشن برگزار بشه،به خاطرفرا رسیدن ماه محرم...
وما به احترام این ایام،پنج روز زودترجشن برگزار کردیم...امیدوارم خود آقا ابوالفضل نگهدار شما و لحظه های شادیت و خوشبختیت باشه عزیزم.
برات از خدا بهترین ها رو می خوایم وامیدواریم همیشه شاد و خوشبخت باشی.
عزیز دلکم پنج شنبه بعد از تولد محمد طاها اومدیم خونه خاله آذر،که کارهای فردا شب انجام بدیم.همه وسایل از چند روز قبلش آورده بودیم اینجا.
اول قرار بود جشن خونه خودمون برگزار بشه.دوست داشتیم اولین تولدت را خونه خودمون بگیریم.
اما به علت اینکه تعداد مهونها زیاد شد،ترجیحأ جشن اونجا برگزار کردیم تا از نظم بیشتری برخوردار باشه...
خلاصه تا ساعت هفت صبح بیدار بودیم و خونه رو تزیین می کردیم.
عصر پنج شنبه هم برای بادکنک آرایی رفته بودیم و بادکنک، گاز هلیوم هم سفارش داه بودیم.قرار بود بابایی صبح بره و بادکنکها رو بیاره...
اما وقتی خونه تزیین شد،دیدیم خیلی خونه شلوغ میشه و چون تعداد نفراتم زیاد بود،گفتند همه چی تو هم میشه و از اونجایی که می گفتند اگه گاز هلیوم بترکه و تو هوا پخش بشه برا نی نی کوچولو ها خوب نیست،بلاخره عمو مهراب و خاله فاطمه به کمک بابایی رای مامان عوض کردند و قرار شد بابا صبح بره صحبت کنه اگه قبول کرد هزینه رو مرجوع کنه، کنسلش کنیم.
خیلی خسته و خواب آلود بودیم آخه نه من ،نه خاله ها ،دو روز بود که اصلا نخوابیده بودیم...
7 تا 11 خوابیدیم و بابا رفت دنبال لیست کارهایی که بهش سپرده بودم.
بقیه کارها رو به کمک خاله فاطمه وخاله آذر انجام دادیم دست گلشون درد نکنه،واقعا خیلی زحمت کشیدند.اگه اونها کمک مامان نبودند که دست و پای من کاملا بسته بود.بابایی صندلی ها رو آورد و تقریبا تا ساعت پنج همه کارها تموم شد.
شما گل پسرم که در کل روز مشغول بازی و شیطنت با آجی دیانا بودی و ساعت 2 تا 3 یه چرت خوابیدی.
حالا تمام تلاش من برای خوابوندن شما بود که تا قبل از رسیدن مهمان ها،یه استراحتی کرده باشی که توی جشن سر حال باشی.
با کلی تلاش ساعت 6 خوابیدی و مامان تونست آماده بشه.
اولین مهمان های عزیزمون خاله هدی و سام کوچولو بودند.
ماشالله سام چقدر خوشتیپ و با نمک شده بود.یه لباس مجلسی خیلی قشنگ عمه جونش براش دوخته بود.
مامانشم خیل ناز شده بود،دست خاله هدی مهربونم درد نکنه زحمت درست کردن ژله ها رو دوش خاله هدی بود.
چه ژله های خوشگل و خوشمزه ای هم درست کرده بود.
مهمانهای بعدی مون ،خاله صفا و شمیم کوچولو بودند و بعدم خاله آزاده و مهرزاد...
یواش یواش همه مهمانها اومدن و شما گل پسر همچنان خواب بودی.
هر چی بوست کردم،باهات بازی کردم،قلقلکت دادم بیدار نشدی،نه به اون وقت که به سختی خوابیدی نه به الان که بیدار نمیشدی...
خلاصه به کمک خاله فاطمه بیدار شدی و رفتیم به مهمانها خوش آمد گفتیم و اومدیم لباساتو عوض کردم،رفتیم پیش مهمانها،از دیدن دوستات کلی خوشحال شده بودی و ذوق می کردی،کلی هم باهاشون زدی رقصیدی.
کلی عشق کرده بودین با رقص نورها وقتی چراغها خاموش میشد.
همه چی خوب بود آخرهای جشن یه ذره بی قرار شدی آخه دندونت داشت جونه میزد یه کوچولو هم سرما خورده بودی،آبریزش داشتی.
بعد از سرو شام،ساعت هشت و خورده ای بابایی اومد، سه تایی با هم با کلی آرزو های قشنگ،اولین شمع تول گل پسر فوت کردیم ...
آرزو کردیم که همیشه خوشبخترین باشه،
همیشه شاد ترین باشه،
و همیشه بهترین باشه...
آرزو کردیم که هیچ وقت غم وغصه دره خونه دلشو نزنه،
آرزو کردیم که هیچ وقت مریضی و درد به سراغ جسم و روح مهربونش نیاد.
و بعد با کلی دست و جیغ و خوشحالی کیکشو بریدیم...
و نیکان شیرجه رفت تو کیکش و همه زندگیشو کیکی کرد...
و مجبور شدیم لباسشو عوض کنیم.
کلیپی هم که عمو مهراب زحمت کشیده بود قبل از بریدن کیک و بعد از خوردن شام برا مهمانها پخش کردیم.
و مهمانهای عزیز و تو مرور خاطرات قشنگی که از این یک سال با هم بودنمون داشتیم، شریک کردیم.
همه لحظه به لحظه هاتو دوست داشتیم و برایمان چون عسل شیرین بود،و در بهترین و امن ترین جای ذهنمان برایمان به یادگار باقی ماند.
بعد از رفتن عده ای از مهمانها،آقایون هم تشریف اوردن، برای خوردن شام وکیک.
دوباره درخواست پخش کلیپ کردند، برای آقایون.
ساعت دوازده جشن تمام شد و بعد از رفتن همه مهمانهاشروع کردیم به تمیز کردن خونه.
تا ساعت 6 صبح بیدار بودیم و فیلم و عکسهای تولد دیدیم و بعدخوابیدم.
شما گل پسرم که خیلی امروز خسته شده بودی همون ساعت یازده خوابیدی.
مرسی نفسم برای همکاریت که تونستیم جشنتو به خوبی برگزار کنیم.
به همه مهمان ها خیلی خوش گذشته بود مخصوصا دوستهای کوچولوی نیکان...
و این از همه برام قشنگ تر بود.
جشن برای کوچولو ها...
بیشتر آهنگ هایی هم که گلچین کرده بودم یا ترانه های شاد کودکانه بود یا آهنگ های تولد.
مرسی خدای خوب ومهربونم.
هر سال همین توان و بهم بده تا بتونم زادروز پسرکم را به بهترین شکل جشن بگریم و دوستهای خوبشو در این شادی سهیم کنم.
حالا اگه دوست دارین عکس های جشن ببینید بیاین دنبالمون...
ساعاتی قبل از شروع جشن...
نیکان و آجی دیانا در حال گرم کردن صدا برای جشن و پایکوبی شب
دی جی نیکان
به جشن تولد یک ساله گی نیکانم خوش آمدید...
پاشو عزیم.مهمونها رسیدند.شما هنوز خوابی...
اینم اولین مهمون عزیزمون...
سام کوچولو...
شمیم خانم مهمون بعدی بود...
بعدم که خاله آزاده و مهرزاد خان تشریف اوردن...
آقا هرمان گل و گلاب...
امیر علی تپلی...
پرنسس مهرسا...
خاله صفورا و آرمینا گلی...
امیر ارسلان نامدار...
اینم شازده پسر که تازه بیدار شده و اومده به مهموناش خوش آمد گویی بگه...
قربون ذوق و خندت بره مامانت...
دوستهای گل آقا نیکان
آمین،مهرزاد،هرمان،محمد،نیکان،آرمینا،مهرسا،امیر علی
سام و نیکان
دور صورت موش موشیت بگردم...
اینم کیک تولد یک ساله گی نیکان که برا خلاف طمع خوبش اصلا از شکل و ظاهرش راضی نبودیم...
حالا موقع فوت کردن شمع هاس
اینم خوشحالی نیکان بعد از بریدن کیک
خاله هدی و سام کو چولو
اوستا و خانم صادقیان و نسترن جون
خاله شیدا و مهرسا
خاله ریحانه وهرمان
خاله صفورا و ارمینا،خاله صفا و شمیم،خاله مینا و امیر علی
از اونجایی که تولد 9 ساله گی آجی دیانا 7 آذر ماه بود
یه کیک کوچیکم برا آجی دیانا گرفتیم که شمع 9 ساله گیشو فوت کنه.
آجی دیانا همیشه دوست داشت یه تولد مشترک با نیکان بگیره که ما فرصت غنیمت شمردیم و سوپرازش کردیم.
تارا
محدیث
هرمان در حال شادی و دست زدن برا تولد
دوست خوبش
اینم محمد طاها که موقع شام خوردن رسید...
چاکریم...
زنعمو بهاره و نیکان
مجتبی ،عمو مهران،مسعود و نیکان
بابا بزرگ و زنعمو بهاره
دیانا گلی
نیکان در حال پاپ کورن خوردن
اینم یه عکس بامزه از طاها...
عمو حمید،عمو احمد،عمو حمید قربانی،خاله نسیم و دختر خالش و داداشش
اینم عمو مهراب و خاله فاطمه مهربون که کلی زحمت کشیده بودن برا تولد گل پسر...
انشالله که بتونیم محبت هاشونو جبران کنیم.
ریسه ماه گردهای پسرکم...
اینم رسیه ماهگردهای من و پسرک
اینم نی های یاد بودی با عکس های پسرک
لیوان های پاپ کورن با عکس های پسرک
ببفرمایید شام...
سالاد الویه
سالاد الویه
ژانبون مرغ و قارچ و زامبون گوشت
آش رشته
سالاد ماکارانی
خیار شور و گوجه فرنگی
ژله خورده شیشه
ژله بستنی رنگین کمان
ظرفهای ژله بستنی یه نفره
ظرفهای کاستر و فرنی برا نینی کو چولو ها
ظرفهای ژله انار
کیک
میوه
و حالا بریم سراغ هدیه ها....
دست همه دوستهای گلمون درد نکنه که اومدن به جشن تولد یک ساله گی نیکان.
وجودشون بهترین هدیه بود برا ما....
اولین هدیه که باز شد هدیه مامان وبابا بود...
مبارکت باشه نفسم
یه دستبند که اسم وتاریخ تولدت، پشتش حک شده بود
یه ست اسپرت کت و شلوار
که کلی ماجرا داره...
قبل از به دنیا اومدن شازده پسر این کت شلوار مامان دوست داشت برات بخره،اما از اونجایی که سر سایزش شک داشتیم نگرفتیم تا که امسال بازم این لباس دیدم و به اصرار بابایی گرفتیم برات
اما متاسفانه کوچک بود و رفتیم بهش دادیم تا یه سایز بزرگتر بیاره واست که دیگه این کت و شلوار به دست ما نرسید...چهار ماه انتظار کشیدیم تا بلاخره مجبور شدیم یه لباس دیگه جاش برداریم.آخه آقای فروشنده گفت دیگه از این مدل شرکتش تولید نکرده متاسفانه...
وما ناچار این لباس برای شما برداشتیم.
اینم یه اسباب بازی برا گل پسر از طرف مامان و بابا...
مبارکت باشه عزیزم
هدیه خاله فاطمه و عمومهراب+هزینه همه عکسها و کلیپ تولدت...
هدیه بابا بزرگ غلام رضا
هدیه خانواده عمو مهران
هدیه عمه فرحناز که زودتر از جشن به دستمون رسیده بود
هدیه دایی علی مهربون
هدیه دایی محسن
هدیه دایی محمد
هدیه آجی دیانا
هدیه خانواده عمو مهدی
هدیه عمو عباس مهربون که بعد از تولد به دستمون رسید
هدیه خاله نادیا و خانم جلالی
هدیه اوستا و خانم صادقیان
هدیه خانم ولیزاده ونسترن جون
هدیه خاله عصمت
هدیه خانم مرید
بقیه دوستان هم هدیه های نقدی بود دست گل همه درد نکنه...
مامان جون وباباجون یه دوچرخه قرمز گرفته بودند که به خاطر اینکه دوتا دوچرخه بود یکی شو پس دادیم و هدیشون شد 100 هزار تومن وجه نقد...
خاله آذر هم یه پالتو خیلی قشنگ برا مامانی و 100تومن وجه نقد +کلی زحمت
خاله شیدا ومهرسا 50تومن وجه نقد
خاله هدی و سام 50 تومن وجه نقد
خاله نفیسه و محدیث 50 تومن وجه نقد
خاله آزاده صفری 50 تومن وجه نقد
خاله ریحانه و هرمان 30 نومن وجه نقد
خاله محدثه و امیر ارسلان 30 تومن وجه نقد
خاله مینا و امیر علی 25 تومن وجه نقد
خاله صفورا و آرمینا 25 تومن وجه نقد
خاله نوال و محمد 25 تومن وجه نقد
خاله ندا و فاطمه 25 تومن وجه نقد
تارا 25تومن وجه نقد
خاله صفا و شمیم 20 تومن وجه نقد
خاله معصومه و آتنا 20 تومن وجه نقد
خاله ژیلا و آمین 14 تومن وجه نقد
خاله آزاده و مهرزاد یک عدد سکه پارسیان 200%گرمی
دختر عمو راحله یک عدد سکه 150%گرمی
که بعد از جشن بهمون هدیه داد.
دست همه دوستان گلمون درد نکنه.