لالایی پدرانه...
بنام ایزد منان
پسرم بزرگ شدي
لالايي هام يادت نره
چه قدر برات قصه بگم
دوباره خوابت ببره
چقدر نوازشت کنم
تا تو به باور برسي
اين دو تا دستاي منه
تو اون روزاي بي کسي
وقتي باباي قصه هات خم شده پيش روي تو
اگه چروک صورتم مي بره آبروي تو
لالايي هام يادت نره
لالايي هام يادت نره
بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
از اون روزا که مشت من با دست تو وا نمي شد
تو خواب و بيداري تو هيچ کسي بابا نمي شد
اون که تو اوج خستگيش خنده ی رو لباش بودي
شب که به خونه مي رسيد سوار شونه هاش بودي
لالايي هام يادت نره
لالايي هام يادت نره
بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
لالا لالا گلکم لالايي کن دلبرکم
خواب پريشون نبيني اي غنچه بانمکم
لالا لالا گلکم لالايي کن پسرکم
چشماتو گريون نبينم گريه نکن دردونکم
لالايي هام يادت نره
لالايي هام يادت نره
بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
بابا اگه دلش پره از دست دنيا دلخوره
امون زندگيش تويي وقتي که غصه ميخوره
لالايي هام يادت نره
لالايي هام يادت نره