نیکانمنیکانم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

nikan

با تشکر از کامنت زیبای فاطمه جون،دوست عزیزم....

1392/10/29 17:18
نویسنده :
695 بازدید
اشتراک گذاری

 

مادرکه باشی،دیگه مال خودت نیستی...چون مادری.چون دیگه شدی همه کس 1کوچولو.مادرکه باشی،اولش اضطرابه ودلهره...هنوز گیجی...نمیدونی چی شده...یکی روبدنیا آوردی و اون با تمام وجودش،بهت احتیاج داره...اولش کمی دور وبرت هستند واین برات یه فرصته تا خودت روپیدا کنی.کم کم باید آماده بشی آماده برای مادر بودن ومادری کردن،آماده برای فداکاری وگذشت از خودت.هنوز نمیدونی مادر بودن خوبه یا بد؟به کوچولوت شیر میدی،نوازشش میکنی،بغلش میکنی...ولی بازم دلهره باهاته.سخته که یجا این همه مسئولیتو بتونی به دوش بگیری.یواش یواش دور و برت خلوت میشه.یه ترسی که حتی برای خودتم عجیبه،میاد سراغت.وقتی که برای اولین بار داری پوشک کوچولوتو عوض میکنی،میترسی...وقتی که باهم تنها هستین و اون گریه میکنه وهیچ طوری هم ساکت نمیشه،میترسی.یه وقتایی تو هم با اون هم صدا میشی وگریه میکنی.کم کم خدا بهت قدرت میده؛تو مادر شدی.پس قوی هم باید باشی.حالا دلهره میره کنار وتو آروم میشی وآرامش پیدا میکنی.از اون آرامش های مادرانه.آرامشی که با نگاه کردن به صورت مادرت پیدا میکردی...آرامشی که با نگاه کردن مادرت سر سجاده ی نماز بهت دست میداد...آرامشی که با گذاشتن سرت روی پای مادرت بهت دست میداد...از اون آرامش هایی که دوست داشتی زمان متوقف میشد وتو تا ابد تو اون حالت میموندی.این همه آرامش از کجا اومده؟مطمئنی خدا اونو توی قلبت جا داده تا آروم شی ومایه ی آرامش کوچولوت باشی...تا مادر باشی...تا باور کنی که همه ی دنیای کسی شدی...تا باور کنی که باید آغوشت مامنش باشه و قلبت،جایگاهش...خدا مهر اون کوچولو رو انقدرقشنگ، توی دلت جا میده،که تو به مادر بودنت افتخار میکنی...از حالا به بعد،شادیت،با خنده اونه و غمت با گریه اش.همه ی فکرت پیش اونه:سردش نباشه،گرمش نشه،گرسنه نمونه،مریض نشه...کم کم همه ی زندگیت،رنگ وبوی اونو به خودش میگیره.از هر10تا عکس گوشیت،9تاش عکس اونه؛ اولین خرید برای اونه،غذای گرم برای اونه...جای خوب برای اونه...خودتو به خاطرش فراموش میکنی...بزرگ ترین سختی ها رو به خاطر یه کوچولو،تحمل میکنی...اذیتت که میکنه،هیچ ناراحت نمیشی...این همه گذشت،برای خودتم عجیبه...عجیبه که دنیات،رنگ و بوعوض کرده. 
ولی خوب که با خودت فکر میکنی،میبینی همش برای اینه که مادر شدی... 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان الناز
29 دی 92 23:52
خيلي زيبا بود با اون عكس زيباتر هم شد

پاسخ
مرسی مهربون
فروغ
1 بهمن 92 0:12
زيبا گفتي و عين واقعيت بود.مادر يعني گذشت و فداكاري,يعني كوه يعني يار هميشگي..انشاالله سايه مادرا هميشه روي سر بچه ها باشه

پاسخ
الهی آمین....
مامان الناز
4 بهمن 92 19:37
شاپرك جون كلي دلم تنگ شده واستون

پاسخ
عزیزم به زودی میام با یه عالمه عکس عزیزم.
مامان فرحان
5 بهمن 92 11:16
مامانی مهربون خدارو شکر برای دادن این معجزات الهی به دست ما ،برازندهات باد نام مادر عزیزممممممممممممممم

پاسخ
مرررسسسیییی عسیسم.
ساناز مامان نیکان
5 بهمن 92 18:54
ای جووووون دلممممممم ای جووون دلم ووی خداااااااا این مادر و پسرمونو ببین.بسیاااااار لذت بردم ازین عکس و بسی اشک در چشمانم حلقه زد با خوندن این متن زیبا و مشاهده ی تصویر شماها...الهی فداتون شم. حرف نداری شاپرک جووونم بچلون اون فنچ منووووو

پاسخ
قربونت برم ساناز جون،شما همیشه به ما لطف داری...می بوسم روی گلتومهربون.
آجی محمدمهدی
30 بهمن 92 16:58
خوشحالم که از کامنتم خوشتون اومده عزیزدلم.واقعا شما لایق اسم مادرین.خیلی دوستون دارم.این پست باوجود عکس شما مادر وپسر خیلی زیبا شده.زندگیتون سراسر شادی ونشاط.خاله جونم من منتظر رمز پست 90روزگی نیکان جونم هستم...

پاسخ
ممنونم دوست خوبم.به روی چشم.اون پست هنوز کامل نشده.کامل شد رمزم برات می زارم.
مامان دلنیا
18 فروردین 93 18:39
سلام فرشته کوچولو.چقد نازی ماشالله .مامانی خوشحال میشم به وب دلنیا بیاین وتبادل لینک کنیم.

پاسخ
سلام عزیزم .مرسی. نظرلطفتونه.با کمال میل.من شما رو لینک کردم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به nikan می باشد