نیکانمنیکانم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

nikan

12مین ماه با نیکان...

وروجک من: 12 ماه با هم بودنمان در پستوی زمان به یادگار می ماند و این جا با تمام عشق این روزگار شیرین را برات به قلم می کشم تا مرورش آرامشی باشد بر روح جانمان و شیرینیش لبخند بنشاند بر کاممان. روزگارت پر از خنده و آرامش نیکانم.   برای پرو لباس تولدت رفته بودیم خونه خاله مریم برای خرید تولد رفته بودیم پلاسکو مرکزی و شما اصرار داشتی بشینی توی این سبد های خرید... جات که راحت نبود غر میزدی...خوب چیکار کنم مامان جان درگیری با بادکنک... همچین با حرص این بادکنک بی...
22 بهمن 1393

4 مین پیش فک پایین و 12 دندون در 16 ماهگی

گل پسر قند عسل در سن  سال و  ماه و   روزه گی دندون پیش فک پایینیشم جونه زد.این   مین دندون پسرک نازمه. کم کم  داشتیم نگران میشدیم نکنه  دندون پیش پاینیت سه تا بمونه و فرم دندونات زشت بشه... اما خدا رو شکر امروز این مروارید قشنگتم جونه زد. الان خدا رو شکر پسرک 16 ماهه من 12 تا مروارید خشگل داره که وقتی می خنده دل آدم بیشتر میبره با این دندوناش...   یه اتفاق خوب دیگه: ساعت ده ونیم صبح آقای پست چی یه بسته اورد در خونه. بسته بی بی انیشتن که برات سفارش داده بودیم رسید.خدا کنه بهره کافی از این پک آموزشی...
19 بهمن 1393

جونه زدن کرسی های بالا...10 و 11 در 16 ماهگی

پسرک باهوش وشیطون من: خیلی تحرکت زیاد شده...ماشالله به جونت... دیگه کاملا متوجه حرفها میشی... هر چی که بهت می گم سریع می گیری و انجام میدی... بوس کردن خوب یاد گرفتی.هم بوس می فرستی و هم بوس می کنی و اینقدر شیرین این کار می کنی که دلم قیلی ویلی میره... امروز توی خیابون گیر داده بودی به بوس کردن مامان.منم کلی ذوق می کردم و هی می خندیدم.با هر بوست بابایی رو صدا می کردی که اونم نگات کنه و ذوق کنه برات و با ذوق ما بارها این کار تکرار کردی..از هر بوست کلی انرژی می گرفتم مادر جان...مرسی نفسم عزیز دلکم طبق معمول از شنبه تا حالا دوباره بی اشتاء شدی و مامان دیگه می دونه که دندون جدید تو را...
13 بهمن 1393

عکسهای آتلیه «یک ساله گی....»

  ساله گیت مبارک.... امروز سال روز شکفته شدنت بود... درست یک سال از عمر شیرینت گذشت ... 7 مین روز از آبان ماه برای من بزرگترین و بهترین روز از زندگیم.... روز ملاقات با نیکانم...روز باشکوه به هم رسیدن و به آغوش کشیدنت... روزی که تو را از درون خانه دلم به روی چشم هایم نهادم و عاشقانه عطر تنت را نفس کشیدم و هزاران بار بوییدمت... و بوسیدمت... چه لحظه ناب و پر آرامشی... این روز و این لحظه را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد... و به پاس اولین سالروز تولدت چند عکس از وجود نارنینت برای یادگار در آتلیه به ثبت رساندیم... لحظه لحظه زندگیت، شیرین تر از عسل نازنینم....   ایجوری نگ...
7 بهمن 1393

روز برگزاری جشن تولد یک ساله گی نیکان

"به نام مهر یزدان"   اینم کارت دعوت... بفرمایید تولد... شاهزاده  پرنس من،شازده کوچولوی من،عزیز دلم،بالاخره جشن تولد یک ساله گیت فرا رسید... چقدر برای فرا رسیدن این روز،لحظه شماری کردیم،چقدر شیرین بود وزیبا.... جشن خوب و در شأن شاهزاده رویاهایمان برگزار شد... هر چه در توان داشتیم گذاشتیم که به بهترین شکل برگزار بشه... آخه این روز خیلی برای من و بابایی ارزش داشت... روزی که خدا یه فرشته پاک به ماهدیه داد... دوست داشتیم شهر رو برات چراغونی کنیم،تا همه دنیا بدونند که چقدر دوست داریم و از داشتنت لبریز...
6 بهمن 1393

نهمین دندون و نتایج مسابقه نی نی وبلاگ

پسرک ناز و قشنگم.... نتایج جشنواره شب جمعه،نوزدهم دی ماه اعلام شد... و علی رقم تمام تلاش های من وبابایی و تمام دوستان خوبمون،شما رتبه پنجم رو با تعداد آرا 942 رای پاک به دست اوردی... اینم قشنگ بود،اما نه به قشنگی اول شدنت توی مسابقه.... دوست داشتم اول بشی ،اگه یه ذره بیشتر تلاش می کردیم حتما میشد.... فدای سر گل پسرم.... بعد از پایان مسابقه تازه فهمیدیم کلی از دوستانمون که ما روی رای آنها حساب باز کرده بودیم،یا درست متوجه منظور ما نشدند واز یک خط رای دادند و یا اصلا ماجرا رو جدی نگرفته و رای نداده بودند... اما بازم خدا رو شکر که پسرکم به کمک زحمت های بی دریغ خاله آذر و عمو حمید، عمه شهنا...
28 دی 1393

یازده ماهگی نیکان از دریچه دوربین...

"به نام خالق زیباییها" آرام جان مادر: با کلی تاخیر اومدم تا برات از  یازده ماهگیت بگم.... یازده ماهگی که وقتی ، به عکسهات نگاه میکنم بغض گلمو میگیره و حلقه اشک تو چشمام میشینه... شیرینم این روزها چقدر با عجله دارند می گذرند... نمی دونم این همه شتاب گذر زمان برای چیه چقدر سریع داری بزرگ میشی...دارم تمام سعی خودمو می کنم که  ازلحظه لحظه هات سیراب بشم... اما می دونم دلتنگ این روزها و شیرین کاریهات میشم... بازم مثل همیشه میریم سراغ دل نوشته هامون تا بگم برات چه شیرین عسلی بودی تو یازده ماهگیت... البته اینم برات بگم مادر جان که از وقتی دم در اودری ...
26 دی 1393

درخت پسرکم کاشتیم....هورررااااا....وماجرای اولین خواستگاری رفتن گل پسر...

جمعه که گذشت یه روز پر از هیجان و پر از خاطره بود عزیزم.... اولین اتفاق مهم جریان درخت کاری شما بود.... بالاخره بعد از مدتها یه درخت دیگه برای پسرکم کاشتیم.... البته یه درخت دیگه قبلا روز به دنیا اومدن آفا نیکان جلوی درب خونه قبلی کاشته بودیمااااا....اما متاسفانه به دلایل بی ملاحظه گی پسر همسایه رشد نکرد واز بین رفت... و هر دفعه که ما از جلوی درب خونه قبلی رد می شدیم کلی بحث و جدال داشتیم که درخت از اونجا جا به جا کنیم،آخه درخت پسرمو،که با هزار امید و آرزوی قشنگ براش کاشته بودم تا با پسرکم رشد کنه و قد بکشه،رو با بند بسته بودن به تنه درخت کناریش....با دیدن این صحنه دلم ریش می شد و کلی به بابایی غر می...
26 دی 1393

شرکت در جشن تولد چهار ساله گی نی نی وبلاگ...

"به نام خدای نیکانم" سلام به روی گل همه دوستان خوب وهمراهان همیشگی... دوستهای گلم ماجرا از این قراره که با پایان چهاردهمین ماه از عمر جوجه خروسم، آقا نیکان ما به یک جشن تولد بزرگ دعوت شد و این جشن، جشنی نبود جز تولد چهار ساله گی نی نی وبلاگ...   تولدت مبارک نی نی وبلاگ عزیز... مرسی که کنارمون هستی...     اینم عکس نیکان ومهرسا در جشن تولد نی نی وبلاگ   حالا وقتشه که شما خاله های مهربون ثابت کنید پسرمو دوست دارید. هر رای شما نشونه یه بوسه س برا آقا نیکان ما ، پس لطفا آقا نیکا...
10 دی 1393
1881 17 17 ادامه مطلب
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به nikan می باشد