5 مروارید پسرم جونه زد
"به نام خدای خوب مهربون"
بعله یه دونه دیگه از مرواریدهای آقا نیکان امروز جونه زد....
مبارکت باشه عزیز دلم....
ماجرا از این قرار بود،رفتیم خیاطی تا لباس تولد آقا نیکان و پرو کنیم.با خاله فاطمه و بابایی اول رفتیم بازار وبعد رفتیم خیاطی.نیکان برای پرو خیلی بیقراری کرد و کلا خوش اخلاق نبود.هم خوابش می اومد،هم خسته بود و هم گرسنه...
آخه چند روزی بود که بد غذا شده بود... شام بیرون خوردیم نیکانم یه ذره همبر ذغالی خورد.البته قبلش با خالش کلی سیب زمینی سرخ کرده خوردن،اینقد بامزه چنگال میزد تو سیب زمینی ها که دل آدم ضعف می رفت براش(کلی عکس گرفتم ازش که متاسفانه همش پاک شد)شب رفتیم خونه خاله فاطمه.
داشتم با نیکان بازی می کردم که دیدم دندون نیش سمت راست نیکان جونه زده...مبارک باشه عسلم.پس بگو این همه بی قراری و بد غذایی مال مروارید تازته.فکر نمی کردم به این زودی 5 مین مرواریدتم در بیاد...
الهی که مامان فدات شه.می دونم که خیلی سخته واذیت میشی..کاش میشد این دردها رو من جات می کشیدم...
اما پسر من خیلی صبوره و طاقتش زیاده خدا رو شکر...
الهی دور اون چشمات بگرده مادر..
کلی عکس ازت گرفته بودم امشب که برات بزارم
اما متاسفانه تا اومدم عکسها رو خالی کنم تو کامپیوتر همش پرید...
حالا بزار ریکاوریش که کردم عکس از این شب قشنگ و مبارک حتما برات یه یادگار می زارم اینجا...
نیکان در سن 11ماه و دو روزه گی دندون نیش سمت راستیش در اومد....
راستی یه خبر مهم دیگه اینکه آقا نیکان اولین قدمش رو درست در پایان 11 ماهگی برداشت...
گام هایت همیشه استوار ومحکم پسر قشنگم
خدایا خودتت نگهدارش باش....