نیکانمنیکانم، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه سن داره

nikan

آزمایش pnd مرحله اول

سلام عزیزم. پریروز عصر رفتیم اهواز.عصر تماس گرفتم با خاله گلی که داریم میایم اهواز. فردا باید برم آزمایشگاه.شروع کرد به سوال کردن که بارداری.... هر چی می گفتم نه هی کنجکاوی می کرد.آخر سر گفتم آره.همون موقع بابا قاصدک اومد تو اتاق و متوجه شد خاله گلی فهمیده.خیلی ناراحت شد و کلی غرغر کرد ورفت بیرون منم گفتم خوب وقتی دارم می گم می خوایم بریم اهواز واسه آزمایش خوب می فهمه که برا چی داریم می ریم. گفت: خوب برا همین میگم نمی خواد بریم خونه گلی اینا دیگه. خلاصه یه بحث کوچولو سر این مسئله کلأ حالمو گرفت.توراه اصلأ حالم خوب نبود.ساعت 9رسیدیم خونه خاله گلی.اونجا هم جو خوبی نبود.وقتی وارد خونه شدم یه انرژی منفی گرفتم.عمو معراج تو ...
16 اسفند 1391

نیاز

و چه زیباست که تو تنها  نیاز  من باشی     و چه عاشقانه هست که تو تنها آرزوی من باشی و چه رویایی است این  لحظه های ناب عاشقی  و       و همه  زیبایی های عاشقانه و رمانتیک  را فقط با تو حس میکنم  .   .  .   و همه بروند به کنار   فقط تو باشی  برای همه زندگیم  کافیست... ...
15 اسفند 1391

دلواپسی قاصدک....

سلام دلبندم. یه روز دیگه سپری شده و تو بچه خوبی هستی منو زیاد اذیت نمیکنی. بابا قاصدک همش میگه:چرا ویار نداری،چرا چیزی دلت نمی خواد،چرا حالت تهوع نداری......؟؟؟!!! منم گفتم خوب مگه بده!؟نمیدونه شما نی نی خوبی هستی مامانو اذیت نمی کنی. خدا کنه تا آخرش همینجوری باشی. دلبندم دیشب برات یه لباس قشنگ خریدیم.  کلی ذوقشو کردیم همه لباساش قشنگ بود،دوست داشتم همه رو برات بخرم اما خوب بابایی،طبق فرمول هیشگی آینده نگریش نذاشت. گفت: هنوز زوده بزار تا وقتش بشه.خوب راست میگه ،اما من میدونم تو حالت خوبه.اما بابایی همش استرس داره که مبادا تو حالت خوب نباشه. نمیدونم شبا که می خوای بخوابی گرمای دستای نوازشگرشو حس می کنی یا نه؟ دیشب ...
14 اسفند 1391

یه احساس شیرین ** جواب آزمایش**

سلام دلبندم. از دیروز برات بگم.ساعت 2:45دقیقه بود که یه sms از بابایی اومد.  فکر کردم جواب آزمایشو گرفته   .اما وقتی پیامشو خوندم دیدم نوشته من دیرتر میام.جواب آزمایشو سر راه برگشت از کار میگیرم. .یه خورده ضد حال بود.دوست داشتم زودتر باخبر بشم که تو تو دلم هستی یا نه.هرچند دلم گواهی بودن تو رو میداد.اما میخواستم مطمئن بشم. دلشوره  نداشتم فقط نگران برخورد قاصدک بودم.تا ساعت 4 ناهار نخوردم. یه خورده دمپخت کشیدم وخوردم.رفتم یه چرتی بخوابم .ساعت 5 بود که بابا بزرگ (بابای قاصدک) زنگ زد.نگران قاصدک بود. که چرا دیرکرده.دوباره سعی کردم بخوابم.زمان کند سپری میشد.ساعت 5:30 بود که با صدای درب بیدار شدم.خودم و زدم بخواب،قاصدک ی...
13 اسفند 1391

هی بابایی؟؟؟

سلام بابایی. بزار لحظه گرفتن آزمایش و من برات بگم: ساعت 5:30 بود که بعداز اینکه کارم تو شرکت تموم شد مستقیم رفتم واسه گرفتن جواب آزمایش که معلوم بشه تو دل مامانی هستی یا نه؟.یه حس خیلی خوب داشتم. حس پدرشدن.رفتم پشت میز آزمایشگاه وخانم مسئول اونجا جواب آزمایش و داد دستم. با کلی شوق توام با استرس  جواب و گرفتم و اینورو اونور دنبال کسی میگشتم که جواب و واسم بخونه.تا اینکه مسئول آزمایشگاه رو دیدم و گفتم جوابش چیه؟ گفت مثبته. میدونستم مثبت یعنی تو هستی ولی بخاطر اینکه تردیدم به یقین تبدیل بشه رفتم پیش منشی دکتر واز ایشون خواستم جواب و ببره پیش دکتر تا خود دکتر واسم بخونه.جواب مثبت بود. کلی ذوق کردم. اشک تو چشام جمع شده بود. کل مسیرو نم...
12 اسفند 1391

لالایی برای کودک نازم

لا لا گل ریحون دوتا فال دوتا فنجون توی فنجون تو لیلی تو خط فال من مجنون لالا لالا گل خشخاش چه نازی داره تو چشماش پر از نقاشی خوابت تو تنها فکر اونا باش لالا لالا گل پونه گل خوش رنگ بابونه دیگه هیچ کس تو این دنیا سر قولش نمی مونه لالا لالا شبه دیره ببین ماهو داره میره هزارتا قصه هم گفتم چرا خوابت نمی گیره؟؟ لالا لالا گل لاله نبینم رویاهات کاله فرشته مثل تو پاکه فقط فرقش دوتا باله لالا لالا گل رعنا می خواد بارون بیاد انجا کی گفته تو ازم دوری؟؟ ببین نزدیکتم حالا لالا لالا گل پسته نشی از این روزا خسته چقدر خوابی که میشینه تو چشمای تو خوشب...
12 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به nikan می باشد